خالصشده [علوم و فنّاوری غذا] مادهای که ترکیبات نامطلوب و آلایندهها از آن حذف شدهاند
واژههای مصوب فرهنگستان
دارای دانه های ریز، دانه دانه سایر معانی: شامل دانه یا حبه، دانه دار، دانه مانند، حبه مانند، دانه ای [شیمی] دانه ای [عمران و معماری] دانه ای [زمین شناسی] دانه ای [ریاضیات] دانه ای، مدور، هست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی سایر معانی: خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی
مادهای که ترکیبات نامطلوب و آلایندهها از آن حذف شدهاند [علوم و فنّاوری غذا]