تنبیه [روانشناسی] در شرطیسازی کنشگر، فرایندی که در آن ارتباط یا وابستگی بین یک پاسخ و یک یا چند محرک احتمال وقوع آن را کاهش میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ورزش : جرایم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنبیه بدنی
مجازات ترذیلی
مجازات نقدی، سیاست نقدی، جریمه، نقره داه [حقوق] جریمه یا مجازات نقدی
مزد عمل بد، پاداش، توبیخ بیجا سایر معانی: (عامیانه) تنبیه، پاداش عمل بد، سزا، جزا، مکافات، توبی بیجا
تکفیر، لعن و نفرین، تهدید بمجازات سایر معانی: فحاشی و تهدید، تقبیح، لعن و تعن
انجام، اجرا، توقیف، اعدام، ادا، انفاذ سایر معانی: کاربست، به کاربندی، از پیش بری، روش انجام (به ویژه در مورد کارهای هنری)، ایفا، (حقوق) اجراییه، اجرای حکم دادگاه، (سند و غیره) رسمی سازی، قان ...
پشیمانی، ندامت، توبه، طلب مغفرت سایر معانی: پتت، هود
ضلالت، فنا، تباهی، مرگ روحانی، دمار سایر معانی: (مذهبی) لعنت شدگی، نارستگاری، محکومیت ابدی، (قدیمی) فنا، نابودی، ویرانی، نیستی
(ادبیات) کامیابی خوبان و شکست بدان (معمولا در آخر داستان)، سزا، جزا
عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا سایر معانی: پاداش (عمل خوب یا بد)، بادافره، اجر، عدالت، دادرسی، عقوبت، عذاب، مجازاتی