قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت، مشت زدن بر، منگنه کردن، سوراخ کردن سایر معانی: (نام شخصیت مرد در نمایش punch and judy که کوژپشت و دارای بینی عقابی است) پانچ، (با منگنه) سو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت پانچ (که در منگنه ی ساعتی و یا در داده پردازی کاربرد دارد)، کارت منگنه [ریاضیات] کارت منگنه، کارت منگنه شده
(پزشکی) مشت مستی (راه رفتن بی توازن و آهسته و صحبت پر مکث و اختلال فکری در اثر خوردن مشت بسیار به سر - به ویژه در میان مشت بازان)
لب مطلب، جمله اساسی و اصلی سایر معانی: شاه بیت، بخش اصلی شوخی یا ((جوک))
1- ساعت خروج خود از محل کار را ثبت کردن (با قرار ددن کارت در منگنه ی ساعتی) 2- (خودمانی) کتک زدن، مشت کاری کردن، سقلمه زدن
punchboard کارت کارمندی که در مقابل هر روز یاهر ساعت کار انرا سورا کنند [حسابداری] کارت منگنه شده در کامپیوتر [کامپیوتر] کارت منگنه . - کارت سوراخ شده، کارت پانچ شده - کاغذ محکمی که روی آن ...
نوار کاغذی منگنه شده
نوار منگنه شده [حسابداری] نوار منگنه شده در کامپیوتر
سوراخ کننده، منگنه کننده سایر معانی: مشت زن، سورا کننده
لوده، ادم خپله، نمایش پهلوان کچل سایر معانی: دلقک، پهلوان کچل، مسخره
منگنه زنی سایر معانی: منگنه زنی [ریاضیات] منگنه کاری، سوراخ کردن، سمبه کاری
کارت منگنه کن [کامپیوتر] دستگاه کارت منگنه .