بشارت، خبر خوش، اعلام، مژده، ایتوک، نوید، بشارت دادن، مژده دادن، ایتوک دادن، نوید دادن، اگهی دادن، خبردادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای نوک، ثبت شده در صورتحساب یا لیست سایر معانی: منقاردار
تنزل رتبه دادن به، غیر محرمانه کردن، مقاماجتماعی کسی را از بین بردن سایر معانی: (اسناد و مدارک را از صورت محرمانه به صورت عادی درآوردن) غیرمحرمانه کردن، واراز کردن
منتشر کردن، تخم کاشتن سایر معانی: اشاعه دادن، (تخم) پاشیدن، پراکندن، افشاندن، پراشیدن
منتشر کردن، منتشر شدن، صادر کردن، چاپ کردن، منتشر ساختن، طبع ونشر کردن سایر معانی: به اطلاع عموم رساندن، اعلام کردن، برملا کردن، نشر کردن، طبع کردن، (آثار قابل چاپ) نگاشتن، (حقوق) وصیت نامه ...
مشتری جلب کردن، خریدار پیدا کردن، صدای نکره ایجاد کردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن سایر معانی: (از کسی یا چیزی بسیار) تعریف کردن، ستودن، بازارگرمی کردن، (مشتری یا رای دهنده و غیر ...
جارچی، منادی سایر معانی: (سابقا) جارچی
فهرست نشده، در فهرست وارد نشده، ذکر نشده در فهرست، ذکر نشده در فهرست an unlisted phone number شمارهی تلفن که در دفتر تلفن ذکر نشده است