اماده، در صورتیکه سایر معانی: (معمولا با: that) به شرط آنکه، مشروط بر این که، مگر [ریاضیات] به شرط این که، وقتی که، هر گاه، به شرطی که
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] سرمایه در گردش حاصل از (یا مصرف شده در) عملیات
(verb transitive) مبله کردن، دارای اثاثه کردن، مجهز کردن، مزین کردن، تهیه کردن