بطورمقتضی، بمناسبت، به اقتضا، بطوردرخورمناسب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخلاقا
حقا، باداشتن حق، از روی حقانیت
ناروا، بی جهت، بی خود سایر معانی: بیش از حد، به طور افراط آمیز، بیجا، بی دلیل، به طور نامناسب