تعلیمات مقدماتی، تحصیلات مقدماتی سایر معانی: وابسته به آموزش مقدماتی یا کودکستانی، کودک آموز، دبستانی، کودکستانی (propaedeutical هم می گویند)، مطالعه ی مقدماتی، پژوهش آغازین، مقدمات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] فیلم تبلیغی
نمایشنامۀ تبلیغی [هنرهای نمایشی] نمایشنامهای که با تبلیغ اندیشه یا دیدگاه سیاسی یا مرامی خاص راهحل پیشنهاد میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربرد تبلیغات (برای رسیدن به مقصود)، فرداد گرایی، اصالت تبلیغ
تبلیغاتی
[برق و الکترونیک] انتشار، ترویج
رقم نقلی پخش شده
انتشار [مهندسی مخابرات] پخش شدن امواج الکترومغناطیسی در فضا و محیطهای دیگر
[برق و الکترونیک] مشخصه انتشار
[برق و الکترونیک] ضریب انتشار
[پلیمر] دوره زمانی انتشار
[ریاضیات] تکثیر خطا، تکرار خطا [آمار] تسری خطا