جای سخن رسان یا سوفلور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوترون آنی [فیزیک] نوترونی که در فرایند شکافت هستهای بدون تأخیر آزاد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
بی درنگ، فورا، بفوریت، بدون معطلی، زود، تند
دستگاه متن نما (نام بازرگانی دستگاهی که متن را به گوینده ی تلویزیون ولی نه به حضار نشان می دهد) (teleprompter هم می نویسند)، اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
فعال کردن، کنشور کردن، بفعالیت پرداختن، تخلیص کردن، سوق دادن، بکار انداختن سایر معانی: به کار انداختن، کنانیدن، (برای عملیات نظامی) مجهز و آماده کردن، (ماشه ی جنگ افزار) چکانیدن، (مین و نارن ...
نصیحت کردن، پند دادن، مشورت دادن، توصیه دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن سایر معانی: اندرز دادن، نظر دادن، توصیه کردن، آگاه کردن، آگاهانیدن، مشورت کردن با [حقوق] اعلام کردن ...
بچابکی، تند
مشتری، تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی سایر معانی: بختوار، الله بختی، بختی، پیش بینی نشده، همین طوری، گاه به گاه، نامرتب، نامداوم، موقتی، بی ثبات، سطحی، ناژرف، کم، بی دقت، شلخته، شورتی، سر به ...
(تلویزیون) کارت یادآوری (که از دید بینندگان پنهان است و برای کمک به حافظه ی بازیگر به کار می رود) [سینما] برگه یادآوری [برای گوینده یا بازیگران ]
ماهر، زبر دست، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، استادانه، کاردان سایر معانی: چیره دست، کارامد، تردست، زبردستانه، چیره دستانه، ماهرانه، تردستانه
فرهنگ، واژه نامه، قاموس، کتاب لغت، فهرست معانی سایر معانی: دیکسیونر [کامپیوتر] فرهنگ، فرهنگ لغات .
سرخود، سخاوتمندانه، بطور ازاد یا رایگان سایر معانی: بطور ازاد یا رایگان