[حسابداری] تجزیه و تحلیل بر حسب محصولات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] کلاف حاصل ضرب
رستۀ حاصلضرب [ریاضی] رستهای که مجموعۀ اشیای آن حاصلضرب مجموعههای اشیای دو رستۀ مفروض و مجموعۀریختارهایش نیز حاصلضرب مجموعههای ریختارهای آن دو رسته باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] تولید رمز
[حسابداری] هزینه محصول
راهبرد خلق و بهبود محصول [مدیریت] راهبرد بهروزرسانی محصولات موجود یا خلق محصولات جدید
[ریاضیات] شکل ضربی معکوس
[آمار] برآوردگر حد حاصلضربی
[حسابداری] ترکیب محصولات [ریاضیات] ترکیب تولید
[برق و الکترونیک] مدوله کننده ضربی مدوله کننده ای که خروجی آن متناسب با حاصلضرب ولتاژهای سیگنال مدوله کننده است . سپس به طور معمول، حامل حذف می شود. - مدوله کننده ضربی
[ریاضیات] گشتاور حاصل ضربی [آمار] گشتاور حاصلضربی
[ریاضیات] ضریب همبستگی گشتاوری