(ماشین آلات و مواد خام و غیره که با آنها فراورده می سازند) کالاهای سرمایه ای، کالاهای سازگر (producers' goods هم می گویند)، کالاهای سازگر (producers goods هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] شاخص بهای تولیدکننده
[نساجی] صنایع تولیدی
[سینما] دستیار تهیه کننده - تهیه کننده شریک
مجری طرح [سینما و تلویزیون] یکی از اعضای اصلی گروه تولید که مسئولیت نظارت مستقیم بر جریان تولید و مدیریت منابع انسانی تهیۀ فیلم را بر عهده دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] لایه ی نفت ده
مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رییس، فرمدار، وصی و مجری سایر معانی: (حقوق) مدیر و مباشر امور و اموال شخص دیگر، امین ترکه، کارتراز، قیم، متولی، اداره کننده، مجری، رئیس [کامپیوتر] مدیر- نام حسابی ک ...
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده، نویسندگی کردن، تالیف و تصنیف کردن سایر معانی: نگارنده، تالیف کردن، تصنیف کردن، موجد، ابداع گر، پایه گذار، موسس، n : منصف، باعک، خالق، نیا، باعک شدن ...
طراح سایر معانی: طرحگر، - پرداز، نقش گر، نگاره گر، (طرح شده توسط طراح مشهور) ویژه ساخت [سینما] طراح [عمران و معماری] طراح [ریاضیات] نقشه کش، طرح آفری، طراح
کشاورز، روستایی سایر معانی: کشتگر، برزگر، زارع، فلاح، دهگان (دهقان)، کدیور، مقاطعه کار (به ویژه کسی که جمع آوری مالیات محل یا درآمد کسب و یا انجام کار سودآوری را در مقابل پرداخت وجه به عهده ...
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان سایر معانی: گرداننده، اداره کننده، سرپرست، سامان گر، (امریکا - بیس بال) سرپرست تیم [حسابداری] مدیر(حسابرسی) [کامپیوتر] مدیر [فوتبال] مدیر [صنعت] مدیر ...
سازنده، تولید کننده، صاحب کارخانه سایر معانی: (کالاهای صنعتی) فرآور، فروردگر [حسابداری] سازنده ؛ تولید کننده