در کشتی تجارتی مسلح کار کردن سایر معانی: (کشتی جنگی خصوصی که در مقابل پول به دولت خدمت می کرد) مزدور ناو، کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود، فرمانده کشتی بازرسی، درکشتی ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوشهچین، سارق اثار ادبی و هنری دیگران سایر معانی: plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
دزد ادبی سایر معانی: دزد ادبی