نیاکان سایر معانی: (قوم یا خانواده) سرسلسله، سرنیا، نخستین جد، اجداد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلی، اساسی، بسیار کهن، خاستگاهی، اصل نخستین سایر معانی: ازلی، آغازین، جهان آغازین، جهانزادی (رجوع شود به: primitive و primeval)، غیر ناشی از چیز دیگر، نافراگردی، نازاده، عنصر نخستین [زمین ش ...
[زمین شناسی] سرب اولیه - سرب با نسبت های ایزوتوپی که از زمان تشکیل زمین(ومنظومه شمسی)،تحت تأثیر افزایش سرب حاصل از تجزیه رادیواکتیو اورانیم وتوریم قرار نگرفته است . - این سرب اغلب به عنوان س ...
[زمین شناسی] صفحه اولیه - یکی از صفحات اولیه تشکیل شده پس از دگردیسی در هر سیستم صفحه ای یک اکینوئید.
بطور بدوی یا اصلی
آغازه [زیستشناسی - علوم گیاهی] اندام یا یاخته یا گروهی از یاختههای تمایزیافته در اولین مرحلۀ نمو
واژههای مصوب فرهنگستان
(رویان شناسی) نخسته، مرحله نخست، اغاز، ابتداء، منشا [زمین شناسی] مرحله نخست - اثر اولیه یا قدیمی ترین اثر تشکیل هر ساخت یا اندام گیاهی(سوارتز، 1971).
اهل یک اب و خاک، بومی، قدیم، اصلی سایر معانی: ساکنان اولیه، سکنه ی اصلی، وابسته به بومیان به ویژه بومیان استرالیا، سکنه اولیه
جد، نیا سایر معانی: نیا (جمع: نیاکان)، جد (جمع: اجداد)، تبار، (جانورشناسی - گیاه شناسی) پیشگونه، پیش کسوت، پیشگام، (جمع) پیشینیان، اجداد [ریاضیات] نیا، نیایی، جد، پدربزرگ
ادم کهن سال، ادم کهنه پرست، پیش از طوفان نوح، وابسته به پیش از طوفان سایر معانی: (مزاح یا تحقیرآمیز) قدیمی، کهنه، پیر، کهنسال، بدوی، مال عهد دقیانوس، وابسته به پیش از توفان نوح
بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایستهترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی، سبقت گرفتن، برتری جستن سایر معانی: بهینه، به بهترین وجه (حالت عال ...
شگفت اور، افسانهای، افسانهوار سایر معانی: (عامیانه) خیلی خوب، عالی، محشر، معرکه، افسانه مانند، داستانگونه، داستانی، دستان، شگفت انگیز، باور نکردنی، اعجاب آور، محیرالعقول، مجهول