غیر طبیعی، مافوق طبیعی سایر معانی: فوق العاده، استثنایی، ابر روال، غیر عادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری سایر معانی: انحراف، برگشتگی، رفتار منحرف، کج رفتاری
خارج دنیایی، بیرون از جهان یا دنیا سایر معانی: (خارج از جهان فانی) فراجهانی، ورا دنیوی
غیر قابل سرایت، نگفتنی، غیر قابل ابلاغ، غیرقابل پخش، بدون رابطه، بی حرف سایر معانی: اظهارنکردنی، غیرقابل ابلاه
وابسته بعلم ماوراءطبیعی سایر معانی: (ادبیات انگلیس در سده ی هفتم به ویژه شعر john donne و george herbert که ویژگی آن عبارت بود از استعاره های زیرکانه و دیرفهمیدنی و سبک زیاده تخیل آمیز و پر ...
شگفت انگیز، پیدا، محسوس، فوق العاده، پدیدهای، حادثهای سایر معانی: وابسته به پدیده، مادی، خارق العاده، ابر روال، فرجود، چشمگیر، عظیم، عارضی، عرضی
جدی، وهمی، غیر طبیعی سایر معانی: عجیب و غریب، غیرعادی، ناروال، فوق العاده، ابر روال، اسرارآمیز، مرموز، (پهلوی) راز یک، رازگون، غریب، زیرک
عجیب و غریب، غیرزمینی سایر معانی: ناوابسته به کره ی زمین، فوق طبیعی، ماوراالطبیعه، اسرار آمیز، سری، شبح گونه
بی مانند، بی نظیر، جدید، بی سابقه سایر معانی: تازه