متصدی تبلیغات، متصدی آژانس تبلیغاتی، متصدی آژانس تبلیغاتی press agency 1 موسسهی تبلیغاتی 2 آژانس خبری، خبرگزاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علوم مهندسى : ریختن تحت فشار
دفترکپیه
بریده جراید
گروه سربازگیری، ماموران نظام وظیفه (pressgang هم می نویسند)، دسته مامور جلب مشمولین
بستۀ رسانهای [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] مجموعهای از اقلام ترویجی، مانند عکس یا اطلاعات پسزمینهای یا فیلم، برای توزیع بین رسانهها در یک نشست خبری یا پ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(در شرکت ها و غیره) پرونده ی اخبار و آگهی هایی که باید برای رسانه ها ارسال شود
دفتر مطبوعاتی
(امریکا) وزیر اطلاعات، سرپرست مطبوعاتی، رسانه پرداز
گشت رسانهگران [گردشگری و جهانگردی] گشت برنامهریزیشده ویژۀ نویسندگان و خبرنگاران امور مسافرتی برای تشویق و ترغیب آنها به درج مطلب دربارۀ مقصدهای گردشگری ...
پِرِسی [مهندسی مواد و متالورژی] ویژگی آنچه پرسکاری بر روی آن انجام شده باشد|||متـ . فشرده
[عمران و معماری] آجر پرسی - آجر فشاری