[حسابداری] معیارهای پیش بینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] مرکز تحلیل و پیش بینی توفان
[عمران و معماری] فاصله اعتماد پیشگویی
[ریاضیات] خط غیر مستقیم پیش بینی
[کامپیوتر] پیش بینی خرابی
[آب و خاک] پیش بینی سیل
[آمار] ملاکهای تعمیم یافته خطای پیشگویی نهایی
[نساجی] تخمین مقایسه ای
[آب و خاک] پیش بینی عددی طیفی
حساب، براورد، محاسبه، محاسبات سایر معانی: آمارش، برآورد، برداشت (در اثر محاسبه)، پیش اندیشی (به ویژه اگر از روی خودپرستی باشد)، پیش دستی [حسابداری] محاسبه [عمران و معماری] محاسبه [ریاضیات] ح ...
فالگیری، پیش گویی، فال، تفال، غیب گویی، حدس درست، فال بینی سایر معانی: آینده بینی (با سحر و جادو)
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس