قابل پیشگویی، قابل پیشگویی یاپیش بینی سایر معانی: قابل پیشگویی [زمین شناسی] قابل پیشگویی [ریاضیات] قابل پیش بینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمدمی، غیرقابل پیش بینی، غیر قابل پیشگویی، غیرقابل استناد سایر معانی: غیرقابل پیشگویی، غیرقابل استناد، دمدمی [ریاضیات] غیر قابل پیش بینی، پیشگویی ناپذیر
هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، لوس سایر معانی: هوسران، متلون، (مهجور) تخیلی، پرخواب و خیال
متغیر، نا پایدار، تغییر پذیر، تعویض پذیر، دگرگون شدنی، دگرگون پذیر سایر معانی: (در اتومبیل) توی دنده ی سبک تر گذاشتن، دگرگونی پذیر، عوض شدنی، مبادله پذیر، معاوضه پذیر، متلون، دمدمی، تعوی پذ ...
تصادفی، مشروط، محتمل، محتمل الوقوع سایر معانی: گمان سزا، ممکن، رویداد پذیر، شانسی، اتفاقی، بختی، (با: on یا upon) وابسته (به)، مشروط (به)، منوط به، (فلسفه) غیرجبری، آزاد، مختار، گروه، گروه گ ...
قبلی سایر معانی: پیش بینی شده، مسلم، قطعی، پیشین، سابقی
مردد، دو دل، تامل کننده سایر معانی: مولنده، نامطمئن، مذبذب، مرددانه، دودلانه، تردیدآمیز، درنگ کننده
نا معلوم، بی حساب، نا شمردنی، شمرده نشدنی سایر معانی: بی شمار، فراوان، حساب نشدنی
ناهمخوان، ناهمساز، ناهماهنگ، نامتوافق، ناسازگار، ناهمگن، نامناسب، ناجور، ناشایسته، بی مناسبت، نامتجانس
ناجور، متناقض، منافی، مانعهالجمع سایر معانی: ناسازگار، ناهمساز، ناهماهنگ، ناهمجور، (دارای جزئیات متناقض) ناهندام، متناق [برق و الکترونیک] ناسازگار [ریاضیات] ناسازگار، متناقض، نا متوافق [پلی ...
عاری از حس مسئولیت، نامعتبر، وظیفه نشناس، غیر مسئول سایر معانی: لاابالی گرانه، وظیفه نشناسانه، کسی که مسئولیت سرش نمی شود، سهل انگار
تند، چالاک، متغیر، متلون، سیمابی، جیوه دار سایر معانی: (m بزرگ) وابسته به عطارد یا تیر، وابسته به جیوه، ایجاد شده از جیوه، سیماب زاد، وابسته به مرکوری (یکی از خدایان اسطوره ی روم)، دارای زبا ...