کارخانه برق [برق و الکترونیک] ایستگاه برق، پست برق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نیروگاه مخزنی
مرحلۀ احتراق [قطعات و اجزای خودرو] سومین مرحله از مراحل چهارگانۀ چرخۀ کار موتورهای درونسوز که در آن براثر سوختن مخلوط سوخت و هوا در داخل سیلندر پیستون بهطرف پایین رانده میش ...
واژههای مصوب فرهنگستان
هیئت حاکمه، دستگاه حکومتی، ساختار قدرت (در کشور یا شهر و غیره)
همشنوی کل انتهای نزدیک [مهندسی مخابرات] همشنوی بین همۀ زوجسیمهای فرستنده و زوجسیم گیرنده
[کامپیوتر] برق ناگهانی
ناپایداری سامانۀ برق [مهندسی برق] ناتوانی سامانۀ برق در حفظ پایداری
مدیریت سامانۀ برق [مهندسی برق] مجموعه فعالیتهایی بهمنظور راهبری بخش تولید و انتقال و توزیع انرژی الکتریکی بهنحویکه، با کمترین هزینه، ایمنی لازم نیز حفظ شود ...
برنامهریزی سامانۀ برق [مهندسی برق] بررسی فنی و اقتصادی و تعیین برنامه بهمنظور گسترش سامانۀ برق کشور
پایداری سامانۀ برق [مهندسی برق] توانایی یک سامانۀ برق در همگامسازی مولدها پس از وقوع اختلالاتی مانند تغییرات بار در سامانه
(کامیون و تراکتور و غیره) دستگاه انتقال نیرو [خودرو] دستگاه انتقال قدرت خودکار روغنی [نفت] انشعاب نیرو
زنجیرۀ نیرورسان [قطعات و اجزای خودرو] مجموعهای از اجزای اصلی که توان موردنیاز خودرو را تولید و به چرخها منتقل میکند ...