[نفت] نیروگاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودر برقکافتی [مهندسی مواد و متالورژی] پودری که در نتیجۀ خرد شدن مادۀ رسوبکننده در فرایند برقکافت حاصل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] منبع تغذیه الکترونیکی .
پودر عنصری [مهندسی مواد و متالورژی] پودری که از یک عنصر فلزی خالص تولید میشود
[آب و خاک] توان تبخیر
پودر صورت، پودر بزک، سفیداب (در مقایسه با : سرخاب)
[برق و الکترونیک] توان خطا
[پلیمر] پودر ریشک دار
قدرت شلیک سایر معانی: (ارتش) قدرت آتش (حداکثر سرعت و ظرفیت تیر اندازی سلاح یا سرباز یا جوخه و غیره)، توان آتش، توان تیر اندازی
پودر پرکی [مهندسی مواد و متالورژی] پودری متشکل از دانههای تخت و نسبتا نازک
گردمگس کش
(ماده ی منفجره حاوی فولمینات جیوه) گرد آتش گیر، گرد پکشی