[زمین شناسی] نیروگاه مدفون در سد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودر شاخهای [مهندسی مواد و متالورژی] پودری با دانههایی شاخهدار، مرکب از یک شاخۀ اصلی و چند شاخۀ فرعی
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] قوای نزولی
[برق و الکترونیک] ضریب توان دی الکتریک کسینوس زاویه ی فاز دی الکتریک .
[برق و الکترونیک] منبع تغذیه dc
(پودر بسیار ریز که در آرایش یا سمپاشی یا دارو کاربرد دارد) گردافشاندنی
قوه مجریه، نیروی اجرایی
سودمندی [حسابداری] توان سوددهی
(فیزیک و مکانیک) توان موثر، اسب توان کارا، اسب بخار موثر [مهندسی گاز] نیروی موث راسب بخار
[برق و الکترونیک] توان موثر همسانگرد - تابیده حاصل ضرب توان خالص ( آر اف ) که از یک فرستنده، تابش می شود در بهره ی سیستم آنتن در یک جهت خاص از بازتابنده ی همسانگرد ( همه سویه )
[عمران و معماری] توان برقی - قدرت الکتریکی
شبکۀ برق [مهندسی برق] بافهها/ کابلها، خطها، پستها و تجهیزاتی خاص برای انتقال و توزیع انرژی الکتریکی