لب کلفتی، جلو امدگی لبها، اخم کردن، لب را بزیر اویختن، لب ولوچه را جمع کردن سایر معانی: (به نشان خشم یا ناخشنودی و غیره) لب ها را بیرون دادن، لب ورچیدن، لب و لوچه ی خود را آویزان کردن، لب و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با لب اویخته، عبوسانه، لب کلفت کنان
رجوع شود به: bullhead
ناودان
[برق و الکترونیک] تعداد از قلم افتادگی تعداد خطاهای از قلم افتادگی که در طول معینی از نوار مغناطیسی کشف می شود .
[برق و الکترونیک] جریان رهایی بیشترین جریانی که به ازاء آن رله یا سایر وسایل با تحریک مغناطیسی می توانند به حالت غیر فعال خود بر گردند .
(جانور شناسی)، پف ماهی (تیره ی zoarcidae راسته ی gadiformes)
(جانور شناسی) اسبله ی شاخ دار (ictalurus nebulosus - ماهی بومی آب های خاور ایالات متحده: horn pout هم می نویسند)
ناودان سایر معانی: ناودان
ستون شن که در اثر وزش باد درست میشود
(انگلیس - خودمانی) 1- (قدیمی) در گرو 2- ورشکسته، مفلس 3- آبستن، د رگرو
ناودان، گرداب، سیاه باد، گردباد دریایی سایر معانی: (سوراخ یا لوله یا دهانه ای که از آن آب بیرون می زند) فواره، آبفشان، چشمه، آب افکن، (نواحی استوایی) گرد باد دریایی، دیوباد (دریایی)، لوله یا ...