احمقانه، اسان، جزئی، ناچیز سایر معانی: لگن کودک، لگنچه، مستراح فرنگی بچه (که قابل حمل است) (نام کامل آن: potty-chair)، (انگلیس - عامیانه)، بی اهمیت، مغرور، لگن یامستراح اطفال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لگن سایر معانی: (در اتاق بیماران و غیره) لگن، پیشاب دان، لگن ظرف ادرار، شاشدان
دیوانه، پرفندق سایر معانی: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، ...
بتدریج، تدریجی، تکه تکه، خرد خرد، بتدریج سایر معانی: قطعه به قطعه، کم کم، مرحله به مرحله، تدریجا، به اجزاء ریز تقسیم کردن
خال دار سایر معانی: لکه دار، لک دار