[ریاضیات] اصول موضوع اقلیدس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عتاب کردن، سرزنش دوستانه کردن سایر معانی: (با حرارت و لحن پند آمیز با کسی حرف زدن) نصیحت و خرده گیری کردن، (باکسی) کلنجار رفتن، کشتیار شدن
[ریاضیات] اصل پنچم اقلیدس
[حسابداری] مفروضات بنیادی دستوری
[ریاضیات] اصول موضوع پئانو
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن سایر معانی: به خود گرفتن، به خود بستن، در دست گرفتن، به عهده گرفتن، (قدی ...
اندرز، پند، اصل، اصل موضوعه، بدیهیات، قاعده کلی، حقیقت اشکار، قضیه حقیقی، حقیقت متعارفه، اصل عمومی سایر معانی: (منطق - ریاضی) بنداشت، اکسیوم، ورجاوند، بنشت، حکم، اصل متعارف، آنچه که همه صحت ...
ناراضی بودن، قبیح دانستن، بد دانستن سایر معانی: مذموم دانستن، نکوهیده دانستن، زشت خواندن، قبیح خواندن، ناروا دانستن، نهی کردن، ناچیز شمردن، کوچک شمردن، خوار کردن، ناراضی بودن از
اعلام کردن، تلفظ کردن، صریحا گفتن سایر معانی: (به وضوح و به طور قاطع) گفتن، شرح دادن، (واژه و غیره را به وضوح) تلفظ کردن، شمرده گفتن، مژده دادن
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن، حدس زدن، خیال کردن، تخمین زدن، فرض کردن سایر معانی: برآورد تقریبی کردن، گمان کردن، داوری ناشی از حدس و قیاس [ریاضیات] حدس زدن، حدس
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار سایر معانی: نگریه، باور، نظر خبره، نظر کارشناس، عقیده ی اهل فن، نظر مردم (افکار عمومی)، (حقوق) نظر قاضی، نظر دادگاه [فوتبال] حریف [حق ...
فرض کردن، عقیده داشتن، مسلم دانستن، احتمال کلی دادن سایر معانی: به خود اجازه دادن، جسارت کردن، پررویی کردن، انگاشتن، انگاردن، خیال کردن، تصور کردن، گمان کردن، دلالت کردن، حاکی بودن، (با: on ...