[ریاضیات] شرح شغل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موقعیتیابی [علوم نظامی] تعیین موقعیت یک فرد یا شیء بهطور خودکار با تجهیزات مربوط به این اقدام
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] وسیله تعیین موقعیت
[ریاضیات] دستگاه عدد نویسی مکانی
[برق و الکترونیک] همشنوایی موقعیتی تغییر در مسیر دنبال شده به وسیله هر باریککه الکترونی در نتیجه تغییر سورا شده روی هر باریکه دیگر در لامپ پرتو اتدی چند باریکه ای .
[برق و الکترونیک] عدد نویسی موقعیتی سیستم عدد نویسی که در آن ارزش هر رقم ار عد بستگی به موقعیت آن در ترتیب دارد . رقمهای متوالی به عنوان ضریبهایی از توانهای متوالی عد صحیحی به نام مبنا در نظ ...
نشان گذاری مرتبه ای [کامپیوتر] نشان گذاری مکانی [ریاضیات] دستگاه عددنویسی مکانی
[ریاضیات] رقم نهشی
[برق و الکترونیک] سرومکانیسم وضعیتی
مستقر کننده، قرار دهنده سایر معانی: قرار دهنده، مستقر کننده [ریاضیات] گیره ی تنظیم وضعیت، مستقر کننده، وضعیت دهنده
موضع گیری، تثبیت موقعیت، موقع یابی سایر معانی: موقع یابی، تثبیت موقعیت [سینما] محل قرارگیری سوژه در داخل فریم [ریاضیات] جایگذاری، موقعیابی، وضعیتدهی
[زمین شناسی] دوشکستی مثبت - دوشکستی ای که در آن سرعت پرتو عادی بیشتر از پرتو غیر عادی است.