بندر [حملونقل دریایی] پایانه و منطقهای دارای تسهیلات لازم برای پهلوگیری و تخلیه و بارگیری کشتیها
واژههای مصوب فرهنگستان
پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین، لنگر گاه، حمل کردن، بردن، ببندر اوردن، ترابردن، بارگیری کردن سایر معانی: مخفف:، کشور پرتغال، کشتی گا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(ارتش) پیش فنگ !
ادارۀ بندر [حملونقل دریایی] تشکیلاتی متولی امور مربوط به ایمنی و حملونقل دریایی
مقام بندری [حملونقل دریایی] شخص یا اشخاصی که مسئولیت ادارۀ بندر را بر عهده دارند|||متـ . مقامات بندری
اداره ی بندرداری، سازمان بنادر
(رقص باله) حرکت یا طرز قرارگیری دست ها
شهر پرت الیزابت (در جنوب جمهوری افریقای جنوبی)
[حسابداری] بندر تخلیه
بندر محل ورود، بندر مقصد سایر معانی: (بندر یا فرودگاه) محل ورود، آمدگاه
[حسابداری] بندر ثبت کشتی
چپ شناور [حملونقل دریایی] طرف چپ شناور هنگامی که رو به سینه شناور ایستادهایم