خود نما، سخت گیر، ایرادی سایر معانی: خودنما، ایرادی، سخت گیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظاهر نما، خود نما، خوش نما، ظاهری، زرق و برق دار، پر جلوه سایر معانی: گیرا، چشمگیر، پرنما، خود فروش
مغرور سایر معانی: (خودمانی)، آلوده به عن دماغ، خله مانند، وابسته به آب بینی، زننده، ناخوشایند، تنفرانگیز، قابل تحقیر، فین فینی، مف دار، کثیف
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز
(خودمانی) آدم مغرور و خودنما، اهل فیس و افاده، ادم خوش ظاهر وتوخالی