وضع قرار گرفتن سر روی تن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
poised, adj•1- قرار گرفته، نهاده 2- متین، موقر، فرهمند 3- معلق، اندروا 4- آماده
[آب و خاک] رودخانه تثبیت شده
وزنه متقابل، نیروی متعادل کننده، نیروی مقاوم، حالت تعادل، وزن کردن، متقابل ساختن سایر معانی: پارسنگ کردن، موازنه کردن، متعادل کردن، هم وزن کردن، همسنگ کردن، ترازمند کردن، وزنه ی برابر، (نیرو ...
رفتار، وضع، جهت، متکا، یاتاقان، بردباری، سلوک، طاقت، زاد و ولد، زایش، نسبت، متحمل سایر معانی: سخت در آغوش گیری، (مثل خرس) دو دستی بغل کردن، طرز رفتار، روش، قیافه و طرز برخورد، سیما، مشرب، با ...
اقدام متقابل، عکس العمل سایر معانی: اقدام متقابل
محجوب، دارای عدم اتکاء بنفس سایر معانی: فاقد اعتماد به نفس، ناخوداستوار، کم رو، سربه زیر، خجالتی
بزرگی، برو، مقام، خطر، مرتبه، رتبه، وقار، شان، جاه، سربزرگی سایر معانی: والایی، بزرگ منشی، جاهمندی، شایستگی، متانت، فرهمندی، اورنگ، احترام، مقام رفیع، فرهت، فرهی، نیک نامی، شهرت، خوش نامی، ش ...
بالا بردن، بلند کردن، ترفیع دادن، افراشتن، عالی کردن، نشاط دادن سایر معانی: فرازیدن، افرازیدن، صدا را بلند کردن، (بر دانگ صدا) افزودن، (حرارت و صدا و غیره) زیاد کردن، ارتقای رتبه دادن، به جا ...
شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات سایر معانی: هم پایگی، هم چندی، هم سنگی، هم ارزی، هم زینگی، همانندی، تشابه [کامپیوتر] برابری . [برق و الکترونیک] برابری، تعادل [ریاضیات] تساوی، مساوات، بر ...
میزان، تعادل، موازنه، ارامش سایر معانی: (فیزیک) هم سنگی، هم ترازی، هم ایستایی، ترازمندی، هم وزنی، هم ترازویی، تعادل جسمی، تعادل روحی، تن ترازی، روان ترازی، آرامش، سکون [علوم دامی] پایدار، تع ...
ظرافت، خوش اندامی، تایید، بخشش، زیبایی، بخشندگی، افسون گری، اقبال، خوش نیتی، جذابیت، منت، ملاحت، قرعه، دعای فیض و برکت، تشویق کردن، اراستن، زینت بخشیدن، موردلطف قراردادن، لذت بخشیدن سایر معا ...