[نساجی] ماشین پلیسه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بیشتر در دامن و پیراهن زنانه) چین دو طرفه، چین دو سویه
املای قدیمی: complete
[نساجی] پارچه پلیسه
[نساجی] پلیسه کردن قالبی
خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام، توده، توده کردن، چمباتمه زدن سایر معانی: (در اصل) توده، انباشته، بار (مثلا یک بار هیزم)، مقدار ...
نیرو، چین، زور، سجاف، تاه، تو گذاری، شیرینی مربا، بالازدگی، بالازنی، شدت زومندی، شمشیر نازک، تو گذاشتن سایر معانی: بالا زدن، تا کردن و تو زدن، تو کردن، (به طور گرم و نرم) در بستر (و غیره) قر ...