بطرز خوش، چنانکه خوش ایند باشد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطوردلپذیریامطبوع
چاق، گوشتالو سایر معانی: چاق و چله، گرد و قلمبه، لمتر، گومبل، لنبه، تپل، خپله، پهن رخسار
بزیبایی، باوقار، موقرانه، بانزاکت
خوش، بطور دلپذیر سایر معانی: بطور مطبوع، بطوردلگشا، ازروی خوش مشربی