اگه اشتباه میگم منو تصحیح کنید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسیار خوشحال، بسیار خرسند
هر چه دلتان می خواهد بکنید، هر چه بنظرتان خوش می اید، بکنید
اگر بخواهید، اگر دلتان بخواهد، اگر اجازه بدهید
برای خوشایند
بگذار ید هر چه خوش دارد بکند
بسیار خوشتود
تحریک کردن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن سایر معانی: عامل اذیت، مزاحم، مصدع، آزارگر، رنج، رنجه، اذیت، مزاحمت، ...
فریفتن، اسیر کردن سایر معانی: شیفتن، دل فریفتن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مفتون کردن، اسیر عشق کردن، افسون کردن، (در اصل) اسیر کردن، دستگیر کردن
از خود راضی، عشرت طلب، تن اسا، خود خوشنود سایر معانی: (تداعی منفی) از خود راضی، خود رضامند، خود خشنود، خودپسند
قانع، راضی، خرسند، اقناع شده، سیر، خوشنود,قانع ,راضی
خوشحال، خوش، محظوظ سایر معانی: بسیار خوشحال، دلشاد، مشعوف، شادمان، شادکام