تاریک، تیره رنگ، سیاه، تیره، تار، ظلمانی سایر معانی: تارون، پشام، شبدیز، شبرنگ، خشین، تارین، (معمولا با: the) تاریکی، تیرگی، پشامی، تارونی، نفامی، شب هنگام، شبانگه، (بیشتر در مورد تئاتر و سی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیره، مرکبی، جوهری سایر معانی: سیاه، سیه، مرکب سان، جوهرفام، مرکب فام [سینما] نورافکن خیلی کوچک