زمین شن زارکه درختان کاجوصنوبردران میرویند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] طرح بته جغه ای - طرح کاج یا برگ - طرح سرو خمیده
تنیس رومیزى
قیر کاج (که در داروسازی و صنعت کاربرد دارد) [علوم دامی] قطران کاج
صنوبری، شبیه میوه کاج سایر معانی: به شکل مخروط کاج، کاج برسان، کاج بری
(کالبدشناسی) غده ی صنوبری، تنیزه ی کاجی
غده صنوبری
(شیمی) پینن (هر یک از دو terpenes به فرمول c10h16)
(گیاه شناسی) کاجشیره (جنس monotropa از خانواده ی heath که انگل ریشه ی کاج و غیره هستند)
دارای درختان کاج فراوان، پر کاج
[کوه نوردی] گروه کوهنوردی آلپ
[کوه نوردی] باشگاههای آلپاین