[معدن] پرتگاه کوهپای های (زمین شناسی ساختمانی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] رسوبات کوهپای های (زمین شناسی عمومی)
[خاک شناسی] دامنه
کلوچه فروش
کوتاهاسکله [حملونقل دریایی] اسکلهای کوتاه و معمولا عمود بر ساحل برای پهلوگیری شناورها
واژههای مصوب فرهنگستان
لنگر گاه، موج شکن، پایه پل، پرت، ستون، اسکله، جرز سایر معانی: (معماری)، پایه ی پل، ستون پل (که در میان دو دهانه ی مجاور هم قرار دارد و وزن دو قوس روی آن است)، (جاده ی روی آب که بر پایه های م ...
[عمران و معماری] پی ستونی - پی بر پایه - پی پایه ای [زمین شناسی] پی ستونی،پی شمعی، فونداسیون شمعی، شالوده متکی بر شمع
[آب و خاک] عدد فرود پایه
[زمین شناسی] دماغه مقسم جرزهای بتونی و یا فولادی و یا بتون فولادی برای تحمل بارهای هیدرودیتامیک در ناحیه خروجی لوله مکش نیروگاه
[آب و خاک] شکل پایه
آژینشده [عمومی] ویژگی بخشی از بدن که برای تزیین کردن با نوعی زیورآلات سوراخ شده باشد
[زمین شناسی] گنبد نفوذی،گنبد دیاپیری، دیاپیر