با ساخت عبارتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستور ساخت گروهی [زبانشناسی] دستوری متشکل از قاعدههای ساخت گروهی که نمودار زیرساختی جملهها را تشکیل میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] دستور زبان ساختار جمله ای
قاعدۀ ساخت گروهی [زبانشناسی] قاعدهای در دستور ساخت گروهی برای تولید جمله
(در تند نویسی pitman و غیره) نشانه ی عبارت، خط یا خطوط نماینده عبارات درتند نویسی
عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
ازروی قاعده عبارت سازی، به ایین سخن پردازی، ازروی قاعده انشا
انشاء، عبارت، کلمه بندی، عبارت پردازی سایر معانی: روش نگارش یا سخن، سبک، واژه بندی، فهرست
مفسر، شارح، تاویل کننده
تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
(واژه یا عبارتی که در میان گروهی از مردم مد می شود و معنی آن مبهم است ولی دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد) رمز واژه، لغت باب روز، لغت باب روز these days, "disclosure" has become a buzzword ا ...
ضرب المثل، گفته اخلاقی سایر معانی: پند و امثال، گفته، آدم یا چیز زبان زد خاص و عام، هدف تمسخر یا تحقیر، عبرت، اشاره یانگاه مختصر