خرق، دیوانگی، جنون سایر معانی: (روان پزشکی) زوال عقل، (در اصل) دیوانگی، از دست دادن مشاعر، طب دیوانگی، سفه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنون جوانی، جنون زودرس سایر معانی: (روان پزشکی) زوال عقل پیش رس (واژه ی مهجور ـ امروزه: schizophrenia)، اسکیزوفرنی، طب جنون جوانی
(رادیو) مجری برنامه ی موسیقی، گزینگر صفحات (یا نوارهای موسیقی که از رادیو پخش می شود و یا در دیسکو و غیره گذاشته می شود)، کسیکه در رادیو یا تلویزیون و سالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
عقده حقارت، خود کم بینی سایر معانی: (روان شناسی) خودکوچک بینی، عقده ی حقارت، همتافت خود فروبینی
حالت، مزاج، حال، مشرب، وجه، خاطر، حوصله، قلق سایر معانی: وضع، حالت (فکری یا احساسی یا روحی)، خلق، خو، روحیه، دل و دماغ، ویر، (جمع) خشم، اعراض، تلون روحیات، (دستور زبان) وجه، سردماه [سینما] ح ...
روان شناسی، معرفه النفس، معرفه الروح سایر معانی: روان شناسی، معرفه النفس، معرفه الروح [بهداشت] روان شناسی
شخصیت، حالت، جنبه، حال، وضع، نفس، نفس خود، خود، خویش، خویشتن سایر معانی: ضمیر، نهاد، سرشت، (عامیانه) خودم، خودش، خودت، خودتان، خودشان، خودمان، پسوند به نشان تاکید، رجوع شود به: self-colored، ...
خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، خوی، طبع، قلق، ابدیده کردن، درست ساختن، درست خمیر کردن، میزان کردن، مخلوط کردن، اب دادن، ملایم کردن سایر معانی: تعدیل کردن، توام کردن، درآمیختن، (فلز) ...
مخفف: شخص بسیار مهم، مخفف کلمات person important very، شخص بااهمیت
نوعی اختلال شخصیت که با سردی هیجانی طولانیمدت و نبود احساس و بیاعتنایی نسبت به دیگران و ناتوانی در برقراری ارتباط نزدیک دوستانه همراه است [روانشناسی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی اختلال شخصیت که در آن فکر و ادراک و تکلم و رفتار فرد عجیب میشود، اما نه در حدی که بتوان در او روانگسیختگی تشخیص داد [روانشناسی]
مقیاس استانداردی که براساس آن جنبههای گوناگون شخصیت فرد، با توجه به پاسخهایی که او به فهرستی از موقعیتها یا خصایص میدهد، ارزیابی میشود [روانشناسی] ...