نفوذ پذیر، نشت پذیر سایر معانی: تراوا، نفوذ پذیر (به ویژه توسط آبگونه ها)، تراوش پذیر، گذرپذیر [عمران و معماری] تراوا - نفوذپذیر [زمین شناسی] تراوا، نشت پذیر، نفوذ پذیر [نساجی] نفوذ پذیر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تراوا زمین - زمین تراوا
[شیمی] غشای تراوا
ناتراوا [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] آنچه آب یا شارۀ دیگر را از خود عبور ندهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] لایه غیر قابل نفوذ [زمین شناسی] لایه نفوذناپذیر، لایه ناتراوا
[آب و خاک] نیمه تراوا
(به ویژه در مورد شامه - گذرندگی یا osmosis) نیمه تراوا، نیمه تراوا [شیمی] نیم تراوا [عمران و معماری] نیمتراوا - نیمه تراوا [نساجی] نیمه تراوا
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام سایر معانی: کشنده، درآشام، فروخور، درآشامنده، هر چیزی که (نور یا رطوبت و غیره را) جذب می کند، نم گیر، نورگیر، صدا خفه کن [خودرو] جاذب [شیمی] عامل جذب [مهن ...
جاذب، جذب کننده سایر معانی: جاذب، جذب کننده [شیمی] جاذب، جذب کننده [پلیمر] جاذب، جذب کننده
وابسته به گوارش (یا همگون سازی) (assimilatory هم میگویند)، assimilatory : همجنس کننده، هم جنس شونده، شباهت دار
جاذب، میگسار، باده دوست، باده نوش سایر معانی: بسیار جاذب (آبگونه ها)، بس درآشام، اندرآشام، اندرکش
پوشیده، غیر قابل رسوخ، سوراخ نشدنی، داخل نشدنی، نفوذ نکردنی، درک نکردنی سایر معانی: غیرقابل نفوذ، رسوخ ناپذیر، راه نیافتنی، رخنه ناپذیر، نشتاب ناپذیر، نشت ناپذیر، نا گذران، ناتراوا، بغرنج، ف ...