[ریاضیات] پایداری صور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] به ترتیب کاهش بقاء
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری سایر معانی: پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، وفا، پایمردی [نساجی] ثبات - پایداری [ریاضیات] پیوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن ...
پایان نا پذیری سایر معانی: بی پایانی، همیشگی [ریاضیات] بی نهایت، بی پایانی، بی انتهایی
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری سایر معانی: سنگدلی (رجوع شود به: hard) [شیمی] سختی [عمران و معماری] سختی [برق و الکترونیک] سختی 1. توانایی نفوذ پرتوهای ایکس. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، پرتو ...
دچاری به نرمی استخوان، لغزندگی، سستی، شکنندگی
استحکام، استواری، ثبات، پایداری، پایایی، محکمی، پا بر جایی سایر معانی: پرداس، برجایی، درواخی، ناجنبایی، بی تکانی، تعادل، توازن، ترازمندی، همسنگی، همترازی، مقاومت در برابر تغییرات شیمیایی، وا ...
آگاهی از تداوم حضور اشیا حتی هنگامی که مستقیما ادراک نمیشوند [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان