[ریاضیات] ثابت متناوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] کسر مسلسل دوره ای
[ریاضیات] کسر دهدهی دوره ای
[عمران و معماری] نیروی تکان دهنده متناوب
[عمران و معماری] نیروی متناوب
[برق و الکترونیک] تابع تناوبی [ریاضیات] کسر متناوب، تابع دوره ای، تابع تناوبی، تابع متناوب
گروه دورهای [ریاضی] گروهی که مرتبۀ هر عضو آن متناهی باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
رویش دورهای [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] رویش درخت یا توده در طول مدت معین که معمولا ده یا بیست ساله است
[حسابداری] سیستم ثبت ادواری موجودیها [ریاضیات] سیستم موجودی سنجی دوره ای
(شیمی) قانون تناوبی نسبی عناصر، اصل پستایش [برق و الکترونیک] قانون تناوبی ویژکیهای معینی از عناصر که توابع متناوبی از عد اتمی آنها هستند، هنگامی که عناصر بر حسب عدد اتمی مرتب می شوند . این و ...
[صنعت] مقدار سفارش دوره ای
[پلیمر] موج فشاری تناوبی، موج فشاری متناوب