دوره کنش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مدت زمان پیاده شدن
(فیزیک) فاقد ارتعاش دوره ای، بی تناوب، نامنظم، نادوره ای، ناپی گشت، ناچرخه، غیرمداوم، غیر نوسانی [برق و الکترونیک] غیر متناوب - نامتناوب فاقد بسامد معین . [نساجی] غیر دوره ای - مقطعی [ریاضیا ...
[ریاضیات] درونریختی نادوره ای
[ریاضیات] حرکت غیر دوره ای
نادورگی [فیزیک] حالت سامانهای که رفتارش در دورههای زمانی مساوی تکرارپذیر نیست
واژههای مصوب فرهنگستان
دورۀ عتیق [باستانشناسی] دورهای در فرهنگ یونان از اعتلای فرهنگ یونانی حوالی 750 ق.م تا جنگهای پارسی در 480 ق.م
بعدها، در موقع دیگر
زمان بیشفعالی حریق [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] بخشی از شبانهروز که حریق در فعالترین وضعیت خود است
[عمران و معماری] مدت زمان سوار شدن به اتوبوس
[ریاضیات] دوره ی اشتغال
[نفت] دوره ی کربنیفر