لیست واژه‌ها

percussion

کوبش [فیزیک] برخورد جسمی به جسم دیگر که معمولا همراه با ضربۀ شدید است

واژه‌های مصوب فرهنگستان

percussion cap

(ارتش) چاشنی ضربتی، کلاهک ضربتی، کلاهک کوبشی، چاشنی دنگی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

percussion drilling or drilling or drilling

[زمین شناسی] چالزنی ضربه ای دراین روش حفرچال ،سرمته روی سنگ فشرده شده وچرخش آن سبب خراشیده شدن سنگ می گردد.این روش درمعادن بزرگ روباز که قطر چالها 150تا700میلیمتراست رایج میباشدواغلب درسنگها ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

percussion idiophones

خودصداهای بَرکوبشی [موسیقی] خانواده‌ای از خودصداها که در آنها برای تولید صدا بر عامل مرتعش‌شونده ضربه وارد می‌کنند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

percussion vessels

کاسات [موسیقی] دسته‌ای از خودصداها که دارای یک یا چند ظرف سفالی یا فلزیِ عمدتا کاسه‌ای یا کوزه‌ای‌شکل هستند

واژه‌های مصوب فرهنگستان

percussion welding

جوشکاری ضربه‌ای [مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن گرمای لحظه‌ای ازطریق قوس متمرکز بین سطوح جوش‌‌دادنی ایجاد میشود و سطوح بی‌درنگ با ضربه به ‌هم کوبیده ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

percussionist

کوبه‌ای‌نواز [موسیقی] نوازندۀ سازهای کوبه‌ای

واژه‌های مصوب فرهنگستان

boring by percussion

[زمین شناسی] حفاری ضربه ای

دیکشنری انگلیسی به فارسی

instruments of percussion

ادوات ضربی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rotary percussion drill

[معدن] چالزن دورانی ضرب های (چالزنی)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

rotary percussion drilling

[نفت] حفاری دورانی ضربه یی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

backlash

واکنش شدید، پس زنی، عکس العمل سیاسی، پس زدن سایر معانی: جهش به عقب، پس زنش، پس ضربه [برق و الکترونیک] پس افت اختلاف بین مقادیر به دست آمده برای یک پارامتر هنگامی که عقربه ی کنترل در دو جهت م ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید