پوسیدگی حفرهای [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] هرنوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولا به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رنگارنگ، چند رنگ، بسیار رنگ سایر معانی: (دارای رنگ های گوناگون یا متغیر) چند فام، چند رنگه [نساجی] چند رنگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسیاررنگ، رنگارنگ
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرماسنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور، مقیاس، ...
اثر، جرقه سایر معانی: کمترین اثر، ذره، اخگر
تکه، مقدار کم سایر معانی: (عامیانه) یک ذره، خیلی کم، کمی، کماس (smidgin و smidgeon هم می نویسند)، smidgin مقدار کم، قطعه
لکه، بوس و کنار، کثافت، بوسیدن و عشقبازی کردن سایر معانی: رجوع شود به: smutch، (خودمانی)، ماچ، بوس، ماچ کردن، بوس کردن
چکه، ریزش نم نم، ترشح، ترشح کردن، پاشیدن، گلنم زدن، اب پاشی کردن سایر معانی: (آبگونه یا شن و غیره) پاشیدن، افشاندن، پخش کردن یا بردن، پراکنده بودن یا کردن، آمیخته بودن یا کردن، مقدار کم، کمی ...
رد، اثر، نشان، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم، طرح، دنبال کردن، رسم کردن، ردیابی کردن، اثر گذاشتن، پی کردن، پی بردن به، ترسیم کردن، ضبط کردن، کشیدن سایر معانی: بنک، نشانه، جای چرخ (و غ ...
گوناگون، دارای رنگهای متغیر سایر معانی: رنگارنگ، الوان، چندرنگه
هرنوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولا به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]