کار سرهم بندی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار، چهل تکه، جسته گریخته، وصله دوزی، چهل تکه سایر معانی: آش شله قلمکار، قاتی پاتی، دیمی، ناجور، مرصع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متغیر، شطرنجی، پیچازی، دارای تحولات سایر معانی: متنوع، پر پستی و بلندی، پر ماجرا، خانه خانه، گوناگون (به ویژه از نظر رنگ)، پر الوان، رنگارنگ، پر ماجرا a checkered life زندگی پرفراز و نشیب ...
مخلوط، چیز درهم و برهم، خوراک همه چیز درهم، اش شله قلمکار سایر معانی: (آشپزی) آبگوشت یا آش شله قلمکار (بیشتر می گویند : hotchpotch)
زد و خورد، اختلاط، قطعه موسیقی مختلط، مختلط، رنگارنگ، امیخته سایر معانی: آمیزه ی جور واجور، مخلوط چیزهای ناجور، آش شله قلمکار
مجموعهای از مطالب گوناگون، متنوعات سایر معانی: جنگ، گلچین ادبی، گردآورد، مجموعه
آش شله قلمکار، هرچیز قاتی پاتی، جورواجور
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره سایر معانی: آمیزه، آمیغ، آشورده، آمیختگی، اختلاط و آشوردگی، آمیزش، امتزاج، (نخ یا پارچه که از الیاف گوناگون ساخته شده است) نخ آمیخته، ...
شبکه، شبکه ارتباطی، شبکه توری سایر معانی: (کامپیوتر - سازگانی مرکب از یک یا چند کامپیوتر و پایانه و چاپگر و غیره) شبکه، همبند، همبند کردن، شبکه ای کردن، پخش شده توسط کلیه ی ایستگاه های بنگاه ...
تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده سایر معانی: خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت
ساختگی سایر معانی: (موسیقی و هنر و ادبیات - اثری که از آمیختن یا پهلوی هم گذاشتن چند اثر مختلف درست شده است) هم آمیزه، پاستیش، اثر التقاطی، (اثری که به منظور تقلید یا تمسخر اثر دیگر درست شده ...
منتخبات، عطر گل، تنوع، محفظه عطر، مخلوط درهم وبرهم سایر معانی: (در اصل) طاس کباب، خورش، آمیزه ی گلبرگ های خشک و ادویه (که برای خوشبوسازی در ظرف مخصوص نگه می دارند)، مخلوط، جنگ، مجموعه، کوزه ...
لحاف، بالا پوش، لحاف دوختن، مثل لحاف دوختن سایر معانی: (مانند لحاف) دوختن، آجیدن، آژیدن، لحاف دوزی کردن، بر هم دوختن، شب پوش، شپوش، رجوع شود به: poultice، هر چیز لحاف مانند: لایه، نرم لایه، ...