صفت عالی، عالی، افضل، مبالغه امیز، بیشترین، بالاترین، درجه عالی، خیلی عظیم سایر معانی: عالیترین، برترین، فرازین، فوق العاده، زیاده، بیش از حد، فزون برنیاز، مبالغه آمیز، (دستور زبان) صفت عالی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دایره ی خبیثه، بدپرهون، دوروتسلسل [ریاضیات] دور تسلسل، دور باطل، دور فاسد، دور
زمان لازم برای سوار شدن بهوسیلۀ نقلیۀ عمومی و پیاده شدن از آن برحسب تعداد مسافر در ثانیه [حملونقل درونشهری - جادهای]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی سکو در مسیر حرکت وسایل نقلیه که با ورودی وسیلۀ نقلیه همسطح نیست و مسافران باید برای سوار و پیاده شدن از پلههای وسیلۀ نقلیه استفاده کنند [حملونقل درونشهری - جاده& ...
فهرستی از مسافران حاضر در هواگَرد [حملونقل هوایی]
مسافری که به قوانین حاکم بر هواپیما در حین پرواز احترام نمیگذارد یا از راهنماییهای خدمه پیروی نمیکند و نظم و آرامش هواپیما را بر هم میزند [حملونقل هوایی] ...
مسافری که با قطار خطی سفر میکند [حملونقل ریلی]
مسافری که از کشوری به قصد کشور دیگر، از کشور ثالث عبور کند [مشترک حملونقل]
گشتنامهای مشروح که به گردشگران داده میشود تا بتوانند با توجه به اطلاعات مندرج در آن برای خود برنامهریزی کنند [گردشگری و جهانگردی] ...