فراق، سرحد موی سر سایر معانی: جدا سازی، تفکیک، مجزا سازی، (داده شده یا پرتاب شده یا گفته شده و غیره) درهنگام عزیمت، وداعی، خداحافظی، عزیمت، رهسپاری، رفتن، راهی شدن، مرگ، خط فاصل، محل جدا ساز ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] ماده جداساز [پلیمر] معرف جدا کننده بخش کننده
خوردگی جدایشی [خوردگی] ← خوردگی گزینشی
واژههای مصوب فرهنگستان
[معدن] جرم مخصوص جدایش (جدایش) - چگالی جدایش (جدایش)
خط جدایش [مهندسی مواد و متالورژی] تقاطع سطح جدایش قالب ریختهگری یا صفحۀ جدایش بین قالبهای پتککاری یا قالب با حفرۀ قالب ...
[پلیمر] خط جدایش
سه راه
[پلیمر] اتصال مرزی
آخرین تیر (پیش از عزیمت)، نیش آخر، ضربه ی آخر
(رجوع شود به: watershed) آب پخشان [عمران و معماری] بخشاب [زمین شناسی] بخشاب
بدرود، خدا حافظ سایر معانی: خداحافظ، خدانگهدار، وداع، بخدا سپردیم
پاسخ، جواب، دفاع، دفاع کردن، از عهده برامدن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن سایر معانی: تلافی، تلافی کردن، عمل به مثل ک ...