پیاده ـ سوار [حملونقل درونشهری - جادهای] توقفگاه بزرگ و پایانهای که افراد میتوانند خودروِ خود را در آنجا متوقف کنند و با وسیلۀ نقلیۀ عمومی به نقاط مختلف شهر برو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ایستگاه پیادهسوار [حملونقل ریلی] ← ایستگاه پارکسوار
نیمتنه پوست حیوانات سایر معانی: پالتو کلاه دار، کاپشن کلاه سر خود، آنوراک، پارکا، باشلق [کوه نوردی] پانچو ؛ آنوراک, بادگیر(نوعی کت برای محافظت از باد و باران)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ni3(Bi,Pb)2S2
پارکینگ، ماندگاه، توقفگاه بی سقف سایر معانی: 1- عمل پارک کردن، ماند کردن 2- (محل) پارکینگ، مانشگاه، توقفگاه، توقفگاه بی سقف برای توقف وسائط نقلیه [عمران و معماری] پارکینگ - توقفگاه ...
[عمران و معماری] تجمع پارکینگ
[عمران و معماری] سطح پارکینگ - فضای پارکینگ - محوطه پارکینگ - محوطه توقفگاه
ترمز توقفگاه [حملونقل ریلی] یکی از انواع ترمز که قطار ایستاده در خط توقفگاه یا آشیانۀ تعمیر را برای مدت طولانی ساکن نگه میدارد ...
[عمران و معماری] ویژگیهای پارکینگ
[عمران و معماری] تسهیلات پارکینگ
[عمران و معماری] گاراژ پارکینگ
[عمران و معماری] فهرست آماری پارکینگ - فهرست کمی و کیفی پارکینگ