(انگلیس) کوته بین، کوته بینانه، دارای اهمیت محلی (نه کشوری یا جهانی)، محدود، محلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیسا، کلیسایی، روحانی، در کلیسا مراسم مذهبی بجا اوردن سایر معانی: کنشت، هر یک از فرقه های مسیحی، رهبران هر فرقه ی مسیحی، سازمان مذهبی، مذهب، وابسته به کلیسا و دین، مراسم مذهبی (که در کلیسا ...
ناویژه کار، شخص غیر روحانی، شخص عامی، شخص غیر وارد، خارج از حرفه یا فن خاصی سایر معانی: آدم غیر روحانی یا غیر معمم (در برابر: روحانی یا کشیش clergy)، غیر کشیش، غیر آخوند، غیر متخصص، غیر حرفه ...
محلی، موضعی، مکانی، محدود بیک محل، مقامی سایر معانی: بودگاهی، باریک بینانه، تنگ نظرانه، کوته فکرانه، محدود، جاهلانه، کرانمند(انه) (در برابر: گسترده اندیشانه)، (پزشکی) موضعی، ویژگاهی، (ترن و ...
کنیسه، پرستشگاه یهود سایر معانی: کنشت
نگهبان، محجور، اطاق عمومی بیماران بستری، صغیری که تحت قیومت باشد، نگه داری کردن، توجه کردن سایر معانی: (معمولا با: off) جا خالی دادن، خنثی کردن، پس زدن، دفع کردن، (بیمارستان) بخش، (بیمارستان ...