[ریاضیات] دوتایگی، زوجیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرگار
دوبدو، جفت جفت [ریاضیات] جفت جفت، دوبدو [برق و الکترونیک] دو به دو
[آمار] استقلال دوبه دو
[ریاضیات] دو به دو نابسته
[برق و الکترونیک] یک جفت تاس
[شیمی] زوج اسید - باز
[ریاضیات] زمان فعال تعمیراتی
[ریاضیات] اصل موضوع جفت کردن
[شیمی] جفت شدن بازی
[شیمی] زوجهای کوپر - زوجهای کوپر
[برق و الکترونیک] زوج دارلینگتون زوج ترانزیستور پیوندی دو قطبی که آمیتر ترانزیستور اول آن به بیس ترانزیستور دوم متصل می شود . تزویج مستقیم در این حالت بهره ی جریان خیلی بیشتری نسبت به حالت ت ...