نابودی زوج [فیزیک] پدیدهای که در آن ذرهای با پادذرۀ متناظرش برخورد میکند و هر دو ناپدید میشوند و انرژی آنها به دو یا چند فوتون تبدیل میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] برهم کنشهای زوجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تولید زوج [فیزیک] پدیدۀ نسبیتی تبدیل انرژی به ماده که در آن فوتونهای پرانرژی، در گذر از محدودۀ میدان الکتریکی قوی، بهطور همزمان به یک الکترون منفی و یک الکترون مثبت (پوزیتر ...
سه برگ یکجور، سه سر، سه طاس یکجور
گروه دو نفری تشکیل دادن
جفتی، برابر [ریاضیات] زوج شده، جفت شده
[آمار] طرح در دسترس بودگی جفت شده
[کامپیوتر] نمودار میله ای مزدوج
[ریاضیات] مقایسه ی دو به دو، مقایسه ی زوجی [آمار] مقایسه زوجی
[ریاضیات] مشاهده ی جفت شده
[ریاضیات] آزمون علامت زوج نمونه ای
(تیم ها یا ورزشکاران را به دستجات دوتایی که باید با هم مسابقه بدهند تقسیم کردن) تعیین حریف، همداو گزینی [شیمی] زوج شدن [برق و الکترونیک] جفت شدگی درهم رفتن نادرست میدانهادر تصویر تلویزیونی ک ...