(عامیانه) معاون سرکارگر، نفر دوم، خرده پا، سرپرست فاقد اختیارات کافی، وردست سر عمله، مباشر کارگران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هتل نوبتی [گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای که خانههای ویلایی آن بنا بر توافق فروشنده و خریدار برای مدتزمان معینی در سال به خریداران متعدد واگذار میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سیاح، مهمان، توریست، گشت گر، دیدارگر، دیدن کننده، عیادت کننده سایر معانی: بازدید کننده، ویزیتور، ملاقات کننده
هریک از صاحبان کشتی یا کشتیهایی که به دو نفر یا بیشتر تعلق دارد [حملونقل دریایی]
کسی که مسئولیت اصلی و مشخصی را در یک فرایند یا طرح یا پروژه بر عهده دارد [مدیریت - مدیریت پروژه]
شخصی که از حق انحصاری استفاده از یک دارایی یا واگذاری آن برخوردار است [مدیریت - مدیریت پروژه]
فرد حقیقی یا حقوقی که خود مالک کشتی نیست و آن را از مالک اصلی اجارۀ زمانی کرده و به فرد سومی اجاره داده است [حملونقل دریایی]
مالک غیرراهآهنی واگنهایی که قابل تبدیل شدن به واگن مسافری یا باری باشند [ریلی]