بد قضاوت کردن، بد داوری کردن سایر معانی: به غلط یا به ناحق قضاوت کردن، کژ داوری کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بحد افراط رساندن، بیش از حد انجام دادن سایر معانی: زیاده روی کردن، افراط کردن، بیش روی کردن، فزون کاری کردن، بسیارگری کردن، زیادی پختن