بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد سایر معانی: به سوی بیرون، به خارج، در بیرون ساختمان، در هوای آزاد، بیرون شهر، دشت و صحرا، دامن طبیعت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرد علاقمند به دشت و صحرا و دامن طبیعت، دوستدار بیرون شهر
رجوع شود به: outdoors، بیرون از جای سرپوشیده
در هوای ازاد سایر معانی: در هوای باز، درجای بی سقف [سینما] فضای باز
برون، بطرف خارج، انطرف، بیرون، بیرون از، از بیرون، بدون، بی سایر معانی: (در) خارج، در بیرون، لا، بی آنکه، بدون اینکه، فاقد